هوس بازان کسی را که زیبا میبینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می ببنند

 

 

لذت عشق ؛ زمانی که آن را نثار میکنید بیشتر از زمانی است که دریافتش میکنید!!!

 


قلب سرزمین عجیبی است. زیرا هم زادگاه عشق است هم آرامگاه آن.

 

حتما ادامشو تو  ادمه ی مطلب بخونیدخخخخخخخ بانمکه فقط براخندیدن خوبه!!!


 


 



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, | 15:33 | نویسنده : مریم بانو |

این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو

چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را ...

جملات زیبا گیله مرد

 دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،

  گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،

    دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛

       کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!


  سرد است و یخ زده ،

             دلهای غم زده ؛

                   مولای من بیا ،

                          خورشیدِ صادقه .

 

می نویسم که شب تار، سحر می گردد

       یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد...

 

 

 آقا

      من اصلِ انتظار تو را برده ام زِ  یاد

                       با انتظارهای فراوانم از شما ...


جملات زیبا گیله مرد

 

 تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟

                           ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد

 آن باد که آغشته به بوی نفس توست

                            از کوچه ما کاش گذر داشته باشد ...

 

 

تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟

تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟

 

در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم

بگذار خاک پای تو را توتیا کنم

 

امّید زندگانی من ، مهدی عزیز!

من آمدم به درگه تو التجا کنم

 

با این زبان الکن و این طبع نارسا

هر جا روم برای ظهورت دعا کنم

 

جبریل مفتخر به گدایی کوی توست

لایق نیَم گدای تو خود را صدا کنم

 

با نامه ای سیاه به درگاهت آمدم

شاید تو را ز آمدن خود رضا کنم

 

 

   یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟

           سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟

     برایــش صــادقـانه مـی نویـســم،

            بــرای آنکه بـاید بـاشد و نـیـست ...

جملات زیبا گیله مرد

 

 

روزی هزار بار دلت راشکسته ام

بیخود به انتظار وصالت نشسته ام

 

هربار این تویی که رسیدی و در زدی

هربار این منم که در خانه بسته ام

 

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام

 

 

 

ای که دائم به جهان منتظر منتظری
گیری از مردم دانا ز ظهورش خبری

روز و شب ذکر زبان تو بود یا مهدی
در فراقش غم دل داری و اشک بصری

فرض کن، حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
بر در خانه و یا بر سر کوی و گذری

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

دیده ای هست تو را قابل دیدار امام
می توانی تو به خورشید جمالش نگری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه دارائیت
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟

گر بپرسد ثمرت چیست تو از طول حیات
داری از بهر ارائه سند مختصری؟

ور بپرسد عملت چیست ز بگذشتن عمر
در عملکرد تو باشد عمل معتبری؟

برده ای نان و غذا بهر مساکین یک شب
یا تو داری ز یتیمان و فقیران خبری؟

در پی امر به معروف و نهی از منکر
بوده ای بهر محبان ولایت سپری؟

هیچ گه داشته ای بهر ظهور حضرت
ناله نیمه شب و ذکر دعای سحری؟

آن چنان هست که افسرده و غمگین نشوی
گر بگیرد " سِمت تو"  بدهد بر دگری؟

داری آمادگی آنکه اگر حضرت خواست
از سر مال جهان بهر خدا در گذری؟

واقفی از عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری ؟

گر از این جمله که گفتم همه را دارایی
خوش به حال تو که خود ساخته و منتظری

ور از این گفته تو را هست قصوری بیگی
توبه کن بلکه ز محبوب بیابی اثری

 

 

نصرت الله بیگی درباغی

 

سخت است ولی مولا، خوب است نمی آیی

دلتنگ توام اما خوب است نمی آیی

یک کوفه فریب و غم،

یک شام پر از محنت


آیی تو شوی تنها، خوب است نمی آیی

یک نیمه ی شعبان را در فکر تو می مانند

از فکر روی فردا، خوب است نمی آیی

یک جمعه فقط ندبه، یک هفته فراموشی

بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی

لاف غم عشق تو ذکر همه ی مردم

بنگر به دل آنها، خوب است نمی آیی

پیش نظر بعضی حاجت بدهی خوبی

اما نه برای ما، خوب است نمی آیی

یک شام سه شنبه را در کوی تو می آیند

اما دلشان اینجا، خوب است نمی آیی

سرداب تو مخروبه، قبر پدرت ویران

شهر تو پر از اعداء، خوب است نمی آیی

با این همه درد و غم، می سوزی و می سازی

ای منتقم زهرا، خوب است نمی آیی

 

 

از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم

تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم

گفتند غروب جمعه خواهی آمد

آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم

 

 

 

 

 

 

 



تاريخ : چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, | 21:25 | نویسنده : مریم بانو |

عشق مثله دست زدن به آتیشه پس تاوقتی جراتشونداری بهش نزدیک نشوولی وقتی رفتی تودستات نگهش دار حتی اگر دستاتو سوزوند

 



تاريخ : چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, | 21:21 | نویسنده : مریم بانو |

 

اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خداهست

 



تاريخ : چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, | 21:12 | نویسنده : مریم بانو |

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم



تاريخ : چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, | 21:10 | نویسنده : مریم بانو |

 مترسک ناز می کند
 کلاغ ها فریاد می زنند
 و من سکوت می کنم....
 این مزرعه ی زندگی من است
 خشک و بی نشان



تاريخ : چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, | 21:7 | نویسنده : مریم بانو |

پدر

پدر

روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من.

پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. 

پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من .

پدر ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ... 

پدر گفت چون من ناراحت شدم گفتی من قویترم ؟ 

پسر گفت نه آن سه باری که گفتم من از تو قویترم چون دستت روی شانه ام بود پشتم به کوهی مثل تو گرم بود اما وقتی دستت را برداشتی دیدم بی تو چیزی نیستم . . .



تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 15:49 | نویسنده : مریم بانو |

ادامه مطلب

تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 15:45 | نویسنده : مریم بانو |
  • فال عشق
  • پیج رنک